حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۲۸ دی , ۱۴۰۳ 18 رجب 1446 Friday, 17 January , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 74 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 4 تعداد دیدگاهها : 4×
سردار سلیمانی

روایت فرمانده ارتشی از هنر حاج قاسم؛ داعش چگونه پشت مرز ماند؟

شناسه : 539 04 ژانویه 2025 - 16:49 12 بازدید ارسال توسط : نویسنده : علی شاه محمدی منبع : تسنیم
روایت فرمانده ارتشی از هنر حاج قاسم؛ داعش چگونه پشت مرز ماند؟
روایت فرمانده ارتشی از هنر حاج قاسم؛ داعش چگونه پشت مرز ماند؟
پ
پ

سیدمحمد طاهری: به‌منظور گرامیداشت پنجمین سالگرد شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، سراغ یکی از همرزمان این شهید بزرگوار در ارتش جمهوری اسلامی ایران رفتیم.

امیر احمدرضا پوردستان که هم‌اکنون رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران است،‌ در مقطع جنگ داعش علیه سوریه و عراق فرماندهی نیروی زمینی ارتش را به‌عهده داشت و در زمان وی برای نخستین مرتبه واحدهایی از نیروی زمینی ارتش برای مقابله با داعش به سوریه اعزام شدند.

در مقطع حمله داعش به عراق نیز در زمانی که تروریست‌ها تا نزدیکی مرزهای غربی ایران پیشروی کردند،‌ امیر پوردستان اولین فرمانده‌ ارتش بود که برای شناسایی مواضع داعش وارد خاک عراق شد و تمهیدات لازم برای جلوگیری از نزدیکتر شدن نیروهای داعش به مرزهای کشور را انجام داد.

امیر پوردستان: وقتی که نام شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی به میان می‌آید، همواره این شعر در ذهن من تداعی می‌شود:

سوخت آن سان که ندیدند تنش را، حتی
گرد خاکستریِ پیرهنش را، حتی

 در دل شعله چنان سوخت که انگار ندید
هیچ‌کس لحظه افروختنش را حتی

داشت با نام و نشان فاصله آن حد که نخواست
بر سرِ دست ببینند تنش را حتی

چه بزرگ است شهیدی که نهد بر دل تیغ
حسرت لحظه سرباختنش را حتی

«السلام علیکم ایّها الشهداء جمیعاً و رحمة الله و برکاته و انّا ان‌شاءاللّه بکم لاحقون»

شهید بزرگوار، حاج قاسم  را از زمان جنگ می‌شناختیم؛ او کسی بود که به‌عنوان فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله، یک چهره شناخته‌شده بود، البته حاج قاسم فرمانده لشکر بود و ما فرمانده گروهان بودیم، فاصله زیاد بود اما ایشان را می‌شناختم تا زمانی که من به‌عنوان فرمانده نیروی زمینی منصوب شدم؛ در دوره فرماندهی نیروی زمینی جلساتی در ستادکل نیروهای مسلح تشکیل می‌شد با نام «شورای سیاست‌گذاری» که مرحوم دکتر فیروزآبادی آن جلسات را اداره می‌کردند و در این جلسات تمامی فرماندهان نیروهای مسلح از ارتش، سپاه، وزارت دفاع و فرمانده نیروی انتظامی شرکت داشتند. در این جلسات، حشر و نشر من با حاج قاسم بیشتر شد، البته بعد از وقایع سوریه و عراق، حاج قاسم کمتر در این جلسات شرکت می‌کرد و بیشتر سردار قاآنی به‌جای ایشان در جلسات حضور داشتند.

ایشان معمولاً هر سه تا چهار ماه یک بار در این جلسات حضور پیدا می‌کردند و گزارشی کلی از وضعیت منطقه، به‌ویژه شرایط سوریه و عراق، ارائه می‌دادند، دوستان هم سؤالات خود را مطرح می‌کردند.
یک زمانی بحث پشتیبانی از نیروی قدس مطرح شد، با توجه به درگیری‌های شدید، نیاز به مهمات بسیار زیاد بود، کشورهای سوریه و عراق ذخایر محدودی داشتند و نیاز بود پشتیبانی مهماتی از آنها صورت بگیرد.

من اولین نیرویی بودم که آمادگی خود را برای انجام این کار اعلام کردم، البته داخل مجموعه ارتش یک‌سری مخالفت‌هایی وجود داشت، می‌گفتند؛ “دستت خالی می‌شود چون وزارت دفاع نمی‌تواند جایگزین این مهمات را  تأمین کند.”، ستاد ارتش نگران بودند که با این حجم از ارسال مهمات، خود ما دچار کمبود شویم؛ به‌ویژه اینکه وزارت دفاع ممکن بود نتواند به‌موقع این نیازها را تأمین کند.

ستادکل هم نگران بود که اگر روزی خطری پیش بیاید، ممکن است وزارت دفاع نتواند مهمات لازم را تأمین کند چون مهمات از کالیبرهای مختلفی مانند توپخانه، موشکها، آرپی‌جی‌هفت و… بود، اما استدلال من این بود که در زمان حاضر، خط مقدم سوریه و عراق است و پشتیبانی از این جبهه‌ها ضرورت دارد.

به‌کارگیری سلاح تک‌تیرانداز ساخت ارتش توسط حزب‌الله لبنان

یک اکیپی از بچه‌های حزب‌الله آمدند و در میدان تیر این سلاح را آزمایش و تست کردند، از نتایج بسیار راضی بودند و سفارشاتی با تیراژ مشخصی دادند، ما تعدادی دیگر از این سلاح‌ها را برای آنها آماده کردیم و در اختیارشان گذاشتیم.

موارد دیگری نیز وجود داشت که وقتی این ظرفیت‌ها را دیدند و استقبال دیدند که مجموعه نیروی زمینی این‌طوری با آنها کار می‌کند سفارش‌هایی هم به ما دادند، به‌عنوان مثال، رادارهای RWR، رادار IR درخواست کردند حتی یک مورد خاص بود که در تهران موجود نبود و ما مجبور شدیم از تجهیزات تانک خودمان استفاده کنیم و به آنها بدهیم، این موضوع برای حاج قاسم بسیار جالب بود.

یک میدان آموزش عملیاتی آماده شده بود و احساس و تجربه ما می‌گفت که دشمن قدم به قدم در حال نزدیک شدن به مرزهای ماست و به‌زودی ما را درگیر خواهد کرد، به همین خاطر، من نامه‌های متعددی به ستاد ارتش، ستادکل نیروهای مسلح و حتی مستقیماً به دفتر نظامی مقام معظم رهبری ارسال کردم و در آن نامه‌ها اعلام کرده بودم که نیروی زمینی علاقه‌مند است که در صحنه حضور داشته باشد.

اعزام امیر حیدری به سوریه برای شناسایی

برای بررسی اولیه، من پیشنهاد دادم که خودم به‌همراه یک هیئت برای شناسایی منطقه به آنجا بروم، اما حضرت آقا اجازه ندادند و فرمودند که؛ فرماندهان اول نیروها اجازه ندارند شخصاً در خط مقدم حضور پیدا کنند.

در نهایت، با رایزنی‌های فراوان، جانشین نیروی زمینی و تعدادی از افسران تخصصی را به منطقه اعزام کردیم، آن زمان جانشین نیروی زمینی امیر حیدری بودند که الآن فرمانده نیرو هستند. من افراد متخصصی از نیروی زمینی را فرستادم؛ یک افسر توپخانه بسیار قوی و همچنین فرمانده پایگاه هوانیروز کرمانشاه را (امیر قربانی که اکنون معاون هماهنگ‌کننده نیروی زمینی است) اعزام کردیم، همچنین، نیروهای آماده با تخصص‌های مختلف به‌همراه جانشین نیروی زمینی به منطقه فرستادم. این گروه حدود یک هفته تا ۱۰ روز در منطقه به بررسی و شناسایی پرداختند، این وقایع مربوط به سال ۱۳۹۳ است.

درخواست از سردار سلیمانی برای حضور نیروهای زمینی ارتش در جنگ داعش

ما درخواست کردیم که نیروی زمینی وارد عمل شود، زیرا معتقد بودیم که آموزش‌هایمان مبتنی بر عملیات واقعی است، اما مخالفت‌هایی صورت گرفت؛ می‌گفتند؛ “ارتش نباید به‌عنوان یک سازمان وارد عمل شود و تنها نیروهای مستشاری و داوطلب باید حضور داشته باشند.”، تا اینکه جلسه‌ای در شورای سیاست‌گذاری تشکیل شد و اتفاقاً حاج قاسم هم در آن جلسه حضور داشتند.

برای من جالب بود که قبل از ورود حاج قاسم، ما نشسته بودیم و سردار باقری ریاست جلسه را به‌عهده داشت، یک جایی برای ایشان کنار خودشان پیش‌بینی کرده بودند اما حاج قاسم همان پایین جلسه نشستند، سردار باقری چندبار اصرار کردند که؛ “شما بیایید کنار من.”، اما حاج قاسم گفت؛ “من همین‌جا راحت‌تر هستم.”، حاج قاسم همان پایین جلسه نشستند و یک گزارش کلی از وضعیت سوریه و عراق ارائه دادند، زمانی که می‌خواستند جلسه را ترک کنند، من نزد ایشان رفتم و درخواست خود را مطرح کردم.

به حاج قاسم گفتم که؛ “مدت زیادی است که نیروی زمینی می‌خواهد در عملیات‌ها شرکت کند، اما موانع اداری اجازه نمی‌دهند.”، من ایشان را بغل کردم و بوسیدم و درخواست کردم که اجازه دهند نیروهای نیروی زمینی در این عملیات‌ها حضور پیدا کنند و از این تجربه استفاده کنند و “نگرانی من این است که اگر این بچه‌ها نتوانند در این صحنه حضور داشته باشند، در آینده دست ما خالی بماند و تجربه نداشته باشیم.”، حاج قاسم فقط لبخندی زدند، خنده‌ای که با رضایت همراه بود و من انگشتری داشتم که به‌اصرار به دست ایشان کردم.

موافقت رهبر انقلاب با اعزام نیروهای ارتش به سوریه

بعد از مدتی دیدم که از دفتر مقام معظم رهبری اجازه دادند که نیروی زمینی بخشی از نیروهایش را برای سوریه اعزام کند، این ابتدای کار بود و من معتقد بودم که قدم اول را باید بسیار محکم برداریم، بنابراین تصمیم گرفتیم نیروهای داوطلب را اعزام کنیم، بحمدالله تعداد داوطلبان آن‌قدر زیاد بود که خود من حقیقتاً باورم نمی‌شد،
با اینکه فرمانده نیروی زمینی بودم و سینه به سینه با کارکنان ارتباط داشتم، باورم نمی‌شد که ما در نیروی زمینی تعداد زیادی داوطلب داشته باشیم و نه‌تنها از پایوران بلکه از وظیفه‌ها هم داوطلب داشتیم، زمانی که به مرکز‌ آموزش وظیفه می‌رفتیم باور کنید انبوهی از نامه به دست ما می‌رسید که داوطلب بودند به میدان بروند و با داعش بجنگند، تعداد زیادی از کارکنان رسمی هم داوطلب حضور در جبهه سوریه بودند. برای اولین مرحله، ما نیروهای داوطلب را انتخاب کردیم و آموزش‌های لازم را به آنها دادیم.

تشکیل تیپ مالک اشتر ارتش در سوریه

ما دوره‌های آموزشی را آغاز کردیم؛ دو هفته آموزش فشرده و سنگین و همچنین آموزش‌های مختلف را تکرار کردیم و اولین گروه به سوریه اعزام شدند، با حاج قاسم هماهنگ کرده بودیم که این نیروها در جبهه‌های مختلف منتشر شوند و بعد فضا را درک کنند و برگردند و تجربیات خود را به باقی اعضای نیروی زمینی منتقل کنند تا گروه دوم اعزام شود.

وقتی این نیروها وارد فرودگاه دمشق شدند و بازدید اولیه از آنها صورت گرفت، شهید سلیمانی با دقت و دلسوزی به هریک از آنها نگاه کرد و گفت: «اینها هر کدام لشکری هستند، اینها را تقسیم نکنید.»، مجموعه‌ای از نیروهای فاطمیون را به بچه‌های ما دادند و بچه‌های ما فرمانده گردان و تیپ شدند، به من زنگ زدند که؛ “به ما گفته‌اند: «شما در قالب یک تیپ عمل کنید، اسم تیپ چه باشد؟»”، من گفتم؛ “نام تیپ را مالک اشتر بگذارید”. این تیپ در همان فرودگاه دمشق تشکیل شد، تعدادی از نیروهای فاطمیون به این گروه اضافه شدند و یک جبهه‌ای در جنوب حلب به بچه‌ها دادند و اولین حضور مجموعه نیروی زمینی به‌این‌شکل صورت گرفت.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.